در میانه ی کارزار، سر فروبرده در کار خویش، ‌ غافل از آنچه میگذشت در اندیشه ی بی مایگان. ****** گرفته بودند پیرامنش بی ریشگان بی بنیاد، که نسب، برده بود و برده شان از یاد. بی اصل ماندگان تن سپرده به جبن، داده دودمان شرافت، بر باد. خنجر در آستینان آستین چرکین لبخند بر لب و در دل پلشت بسته کمر بر قتل راستی بد نهاد و بد اندیش و بد سرشت. از اقصای عالم وجود کوچیده پای رذالت و سفلگی بوسیده به هیئت آدمیان روی بنموده گوی سبقت از نامردمان بربوده.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

AM Film Reviews ❤M.J.A & M.A❤ یادگاری آشپزی Amy قیمت شوفاژ ایران رادیاتور در شیراز فرکتال سیب عقیق یمنی سردار سلیمانی Katie